قدس آنلاین: توافق اعلام شده از سوی ایالات متحده در زمینه برقراری رابطه دیپلماتیک بین چند کشور عرب مانند امارات و بحرین و رژیم صهیونیستی را باید ناشی از پیشزمینهها و تحولات مختلفی قلمداد کرد که ریشه در وضعیت و جایگاه هر دو دارد. نخست اینکه بحرینیها و اماراتیها با توجه به وضعیت جغرافیایی و شرایط سیاسی خود، نیاز به حمایت و پشتوانههای مختلفی دارند. از آنجا که این کشورها به دنبال تجارت غیرنفتی هستند، طبیعتاً اقتصادشان بسیار آسیبپذیر است. اما درباره اتفاقی که در مورد رژیم صهیونیستی رخ داد، باید ابتدا زمینههای قبلی آن را ملاحظه کرد. ما در سالهای گذشته با کمال تأسف شاهد روابط پنهانی میان برخی دولتهای حاشیه خلیجفارس و رژیم صهیونیستی بودیم. در همین زمینه اماراتیها در سال ۲۰۱۷ در مجموعه انرژیهای نو، میزبان صهیونیستها بودند و به بهانه همکاریهای اقتصادی از آنها میزبانی کردند و از سوی دیگر، بحرینیها در حوزه امنیتی و به خاطر کنترل نارضایتی عمیق مردمی از آنان کمک خواستند. در عین حال، رژیم صهیونیستی هم سعی کرده با بزرگنمایی تهدیدهای منطقهای و ارتقای برآیندهای ترس و نگرانی در این وضعیت از آب گلآلود ماهی بگیرد و کاری کند که این دولتهای خودکامه احساس ناامنی کنند. این موارد، بخشی از شرایطی است که سبب شده امارات و بحرین جایگاه خود را متزلزل احساس کرده و به سمت علنیسازی روابط حرکت کنند. لازم است به مطلب دیگری هم اشاره شود، اینکه غربیها و بهویژه ایالات متحده آمریکا سعی میکنند این توافق را ناشی از تهدید القایی ایران برای منطقه عنوان کنند. به عبارتی، بهانه نزدیکی رژیم صهیونیستی و امارات متحده عربی را تهدید ناشی از ایران عنوان کردند. این در حالی است که در گفتوگوهایی که بین دو طرف رخ داده، عنوان شده زمینههای همکاری، سرمایهگذاری، گردشگری و بهداشتی است. بنابراین ادعایی که امریکاییها و صهیونیستها میکنند طبق اسناد خودشان کاملاً مردود است و با این وعدههای پوچ سعی در جذب امارات و بحرین و سایر کشورهای اسلامی دارند که بهانههایی بیشتر نیستند.
واقعیت امر این است که این ارتباطات پنهانی از قبل میان تعدادی از کشورهای عربی و مسلمان جنوب خلیجفارس با رژیم صهیونیستی بوده است. اما اتفاقی که هم درباره امارات و هم درباره بحرین رخ داد، علنی کردن این روابط از سوی آمریکا بود. به نظر میرسد دلیل اصلی این موضوع به ویژگی و شرایط مشابه رژیم صهیونیستی و ایالات متحده آمریکا برمیگردد. اکنون ترامپ در مبارزه با رقیب خود، بایدن از مقبولیت و محبوبیت کمتری برخوردار بوده و شاخصها نشان میدهد در حال حاضر، مسیر او برای تداوم حضور در کاخ سفید ساده نیست و تمام آمارها حاکی از پایین بودن احتمال پیروزی ترامپ در مقایسه با جو بایدن است. نکته دوم اینکه، شرایط پیچیده اقتصادی آمریکا و تعداد بیکاران و فشار فزاینده ناشی از شیوع ویروس کرونا سبب تعطیلی اقتصاد کاپیتالیستی این کشور شده و ترامپ و کاخ سفید را با چالشی جدی مواجه کرده است. به همین دلیل، طبیعی است ترامپ به دنبال رو کردن برگهای برندهای برای موفقیت در انتخابات باشد و برای خود دستاوردسازی کند؛ مهمترین آن رژیم صهیونیستی و فرایند صلح است تا نشان دهد در این زمینه موفق بوده است. فراموش نکنیم رویکرد ترامپ در روابط با چین، کره شمالی، آمریکای لاتین و جمهوری اسلامی ایران کاملاً ناموفق بوده است. بنابراین سعی میکند از این برگ به عنوان دستاوردی قابل توجه پیش از انتخابات استفاده کند.
از طرف دیگر، شرایط رژیم صهیونیستی و شخص نتانیاهو در دولت ائتلافی با بنی گانتز بسیار شکننده است. خود نتانیاهو و همسرش با پروندههای متعدد فساد رو به رو هستند و پرونده در دادستانی تلآویو مفتوح است. از طرفی وضعیت بغرنج اقتصادی در سرزمینهای اشغالی و همچنین شیوع کرونا سبب بروز اعتراضها و نارضایتیهای فزایندهای در سرزمینهای اشغالی شده که همه آنها به عنوان اهرمهای فشار علیه نتانیاهو است. در مجموع، رژیم صهیونیستی و ایالات متحده به دنبال آن هستند که با استفاده از کارت روابط با کشورهای مسلمان، خود را حداقل در حوزه سیاست خارجی موفق و پیروز نشان دهند.
نظر شما